قصه ی ما به سر نرسید اما کلاغه به خونه اش رسید!!
توی این یه وجب جا نمیشه درباره خودم توضیح بدم .
شازه هم یعنی ناب .
قوانین اینجا:
کامنت تبلیغاتی= پنچری
لینک کردن= اختیاری
هیچ تصویر اینستاگرامی پیدا نشد.
رفقای به روز
- خطایی رخ داد! احتمالا خوراک از کار افتاده. بعدا دوباره تلاش کنید.
8 دیدگاه
Comments feed for this article
ژانویه 17, 2010 در 10:21 ب.ظ.
شادي
پس اين كلاغي كه صبح ها من رو بيچاره كرده از قصه ي شما اومده؟
ژانویه 18, 2010 در 12:01 ق.ظ.
بهزاد
ای بابا !….بقول شاعر گفتنی: در این زمانه بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست !!!
————————————————————————–
پاسخ: واقعا خاک توی سره زمانه !!!
ژانویه 18, 2010 در 12:32 ق.ظ.
وارش
والله توی زمانه ول بشو کلاغ هم گه گیجه گرفته سر وته میره از قصه بیرون میرسه به خونه .. عجب بدختیه به مولا
ژانویه 18, 2010 در 12:39 ق.ظ.
جوون ساده روستایی
بیچاره مامان کلاغه
ژانویه 18, 2010 در 1:50 ق.ظ.
کاکا جنوبی
ولی شهروندان خارکی از این کلاغا خیلی بیزارن .
———————————————————————————
پاسخ: یادش به خیر لامصب ها توی شرجی خل می شدند !! حمله می کردندبه بعضی ها !!
ژانویه 18, 2010 در 3:59 ق.ظ.
مینا
خستست خب !
ژانویه 18, 2010 در 4:00 ق.ظ.
ایلیا
پس بالاخره بعد از 10 سال دویدن و بدبختی و فلاکت و زیرمیزی و رومیزی و آشنا بازی ، وام مسکنش رو بهش دادن ؟!
———————————————————————————
پاسخ: نه بابا هنوز هم مستاجر هستند !! توی این مدت آدرس خونه رو گم کرده بود !!
ژانویه 18, 2010 در 2:17 ب.ظ.
بانو
احتمالا پیشرفت دانش هسته ای روی این کلاغه خوب تاثیر گذاشته که قبل از پایان قصه به خونش رسیده!
یا نه شایدم خونش نزدیک بوده!!!
نه کلا این جریان باید واکاوی بشه!
—————————————————————————-
پاسخ: کمیته تحقیق و تفحص تشکیل شده !!